دسته : سایر گروه ها
فرمت فایل : word
حجم فایل : 46 KB
تعداد صفحات : 30
بازدیدها : 501
مبلغ : 1000 تومان
خرید این فایلمقاله معنای هنر با روش های گوناگون و از نظر نظام های فکری و جهان بینی های مختلف
معنای هنر و تعریف آن با روش های گوناگون و از نظر نظام های فکری و جهان بینی های مختلف مورد پژوهش و بررسی واقع شده و مطالب زیادی در این زمینه موجود است. فلاسفه، زیبائی شناسان، مورخین، باستان شناسان، مردم شناسان و بالاخره ناقدین هنر نیز به نوبه خود هر یک از منظر خاص خود موضوع را بررسی کرده و سعی کرده اند راه به جائی ببرند. اما تاکنون یک تعریف واحد و مقبول همگان ارائه نشده است. بلکه برخلاف تصور، مسأله آنقدر گسترده و پیچیده است که پژوهشگر به یاد این دو بیتی خیام می افتد که :
آنانکه محط فضل و آداب شدند در جمع کمال شمع اصحاب شدند
ره زین شب تاریک نبردند برون گفتند فسانه ای و در خواب شدند
علاوه بر اختلاف روش ها، اختلاف مشرب ها و روحیات، اختلاف جهان بینی ها و مرام ها نیز مزید بر علت شده، و به اختلافات دامن زده است. در صورتی که هنر یک مقوله علمی و یا تجربی نیست که بتوان مستقل از ذهنیت ها و روحیات و حتی اهداف و آرمان های فردی و اجتماعی به آن پرداخت و یا آن را تعریف کرد. اگر در علوم محض و علوم تجربی بتوان تا حدودیو تاکید می کنم تا حدودیشاهد و مشهود را از یکدیگر جدا کرد، در مورد هنر به هیچ روی نمی توان تماشاگر و بازیگر یا ناظر و منظر را از یکدیگر جدا کرد. در امور هنری، ناظر، منظر و منظور چنان با یکدیگر آمیخته اند که نه تنها جدا کردنشان از یکدیگر دشوار است، بلکه در آمیختگی این سه عنصر شناخت چنان عمیق است که منجر به پیدایش نظریات کاملاً متفاوت در تعریف هنر شده. در حالی که هیچ یک از این نظریات را نمی توان کامل و بی عیب و نقص دانست. تعدادی از این تعاریف به شرح زیر است:
- استعداد تجسم آزادانه بخشیدن به افکار
- انتقال احساسات و عواطف
- گریز از هیولی (بی شکلی ماده خالصفلاسفه یونان) یا جبران خلاء و تنگی فضای عالم خاکی
- کوششی برای خلق زیبایی یا آفرینش صور لذتبخش
- عاطفه ای که صورت خوب از آن حاصل شود
- بیان و خلق
- روزنه ای به ماوراء یا کوششی برای اتصال به منشاء وجود
- انجام کاری برحسب قواعد یا به دست آوردن نتیجه از طریق استعدادهای طبیعی
- درک بی شائبه از جهان و...
به طوری که ملاحظه می شود این تعاریف بعضاً تفاوت های اساسی با یکدیگر دارند. بعضی اشراقی و عارفانه اند برخی فلسفی. و برخی واقع گرایانه و تحققی (پوزیتیویستی). بعضی ها بسیار کلی و عمومی و بعضی ها خاص هستند. بعضی اساساً واجد ویژگیهای اولیه یک تعریف علمی که عبارتست از جامع و مانع بودن نمی باشند (تعداد زیادی از این نوع تعاریف وجود دارند که ذکرشان در این مختصر نمی گنجد).
در عین حال این پراکندگی و اختلاف آراء موجب نمی شود که گمان کنیم پژوهش ها و مطالعات تفصیلی و زیادی که تاکنون برای کشف ماهیت هنر و منشاء آن شده بی فایده بوده و یا خواهد بود. برخلاف، در فراگرد این پژوهش های تاریخی و کوشش های نظری، همواره چشم اندازهای تازه ای پیدا شده و ناشناخته هائی به شناسائی آمده، و مسائلی به تدریج طی شده و چیزهای بسیاری کشف شده که قبلاً مشکوف نبوده است.
از طرف دیگر بد نیست به این مطلب توجه کنیم که آنچه بسیاری از اوقات به عنوان تعریف هنر تلقی می شود اساساً تعریف هنر نیست، بلکه یا بیان منشاء هنر است یا توصیف هنر و یا احکام و دستورات و راهبردها. باید این چهار مقوله را از یکدیگر تشخیص داد و هر یک جداگانه مورد بررسی و نقادی و تجزیه و تحلیل واقع شوند. به عنوان نمونه نظریات و مباحثاتی که تحت عنوان هنر برای هنر یا هنر برای مردم (جامعه) ابراز می شوند، گر چه خارج از حوزه فلسفه هنر نیست اما غالباً دستوری
(Normative) یا راهبردی بوده ارزشی علمی ندارند. این دو نظریه آنچناکه گاهی کاملاً متناقض می نمایند آنقدرها هم متناقض نیستند. البته متفاوت هستند اما لزوماً و تحت همه شرایط تاریخی متناقض نبوده اند و نمی باشند. وقتی به مقصود گویندگان و شارحین این نظریات توجه کنیم می بینیم داستان به این صورت نیست که هر که می گوید هنر برای هنر لزوماً مقاصد فردپرستانه، غیراجتماعی و یا بدتر از آن ضداخلاقی داشته باشد، و یا هرکس می گوید هنر برای جامعه به لطافت ها و عناصر درون شخصیتی، درون ذاتی و عاطفی هنر توجه نداشته باشد و نداند که هنر از دل برمی آید و در محدوده خشک دیدگاه های اجتماعی با اهداف سیاسی نمی گنجد. درگیری ها و نفی و اثبات های تحت این عنوان در سطوح پایین تخصصی غالباً شعاری، مجادله آمیز، و مناقشات لفظی ناشی از تعبیر و تفسیر دلخواهانه و ظاهر کلامی و لغوی این دو راهبر است. برخورد صوری هم با این داستان که دارای یک سیر تحول طولانی (یکصد ساله یا بیشتر) با زیر و بم ها، فراز و نشیب ها، درست و نادرستیها، تنوع ها و گرایشات گوناگون، و تعابیر و تفاسیر و دیدگاه های متفاوت در درون هر یک از دو جریان است، راه به جائی نبرده، نمی برد و نخواهد برد. این دو جریان هر یک دارای بسترهای تاریخیاجتماعی و موجبات خاصی هستند که به نوبه خود قابل توجیه و قابل درک است. هر گونه داوری بدون درک و فهم موجبات، خاستگاه ها و بستر تاریخیاجتماعی هر یک، نادرست و سطحی است و به تنزیه و تفکیرهای یک جانبه می انجامد.
موضوع عمده فلسفه هنر عبارتست از جستجو در حقیقت هنر و عالم هنری و همچنین ارتباط آن با مفهوم فلسفی زمان و مکان، و تأثیر عامل زمان و مکان برخلاقیت هنری. همچنین بحثهای مربوط به هدف و غایت هنر، ارزش و جایگاه هنر در دستگاه های فلسفی و نظامهای فکری و نیز مباحث مربوط به منشاء هنر به نوبه خود همواره و از قدیم الایام از مصادیق و اجزاء مباحث فلسفه هنر محسوب می شده اند. در این میان بعضی از مقوله ها به ویژه مقوله منشاء هنر، بیش از سایر مقوله های هنری در علوم انسانی نظیر مردم شناسی، روانشناسی، باستانشناسی و تاریخ، و ... مورد پژوهش واقع شده است. در گذشته که این پژوهشها کمتر جنبه تجربی و تاریخی و بیشتر جنبه تعقلی و فلسفی داشت نظریه های تک عاملی بیش از زمان حاضر از طرف دانشمندان و فلاسفه ابراز می شد. از این قبیل است نظریاتی که منشاء هنر را شور خود نمائی و برقراری ارتباط، غریزه جنسی و بقای نسل، بازی، نیازهای زیستی و فعالیت های دسته جمعی تولیدی آدمیان از ابتدای تاریخ، رقص و جادو در مذاهب اولیه (توتم پرستی) و آنیمیسم)، غریزه زیبا پرستی و... دانسته اند. هر یک از این آراء در مورد هنر گوشه ای از این موضوع بسیار پیچیده را روشن می کند. علاوه بر آن پاره ای از آرای تدوین شده فقط در مورد یک رشته کوچک از آثار هنری نظیر موسیقی آوایی و شعر (آواگری و فن آواز خوانی یا Vocalism)، یا نقاشی و بدیل سازی و... صادق اند. به همین جهت با کشفیات بیشتری که اکنون در دست است منشاء چند علیتی هنر بیش از نظریات تک علتی مقرون به حقیقت به نظر می رسد.
گرچه پژوهش در مسأله منشاء هنر هنوز به جائی نرسیده که بتوان ادعای علمی بودن آن را داشت، با این حال برخلاف بسیاری از مقوله های دیگر فلسفه هنر نظیر، غایت، هدف، ارزش و جایگاه هنر و ... مسأله منشاء هنر با اکتشافات روزافزون در راهی قرار گرفته که به تدریج از گرایشات مرامی، دلخواهی و سلیقه ای رها شده، بیش از گذشته از وجه علمی برخوردار شود....
خرید و دانلود آنی فایل